عرفان اوشو قسمت اول

صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: محمدتقي ج

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 284
بازدید کل : 159757
تعداد مطالب : 216
تعداد نظرات : 97
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


عرفان اوشو قسمت اول

مدتي است فرقه ها و نحله هايي در کشور ما رواج پيدا کرده است که در ابتدا با شعار آرامش بخشي و اتصال به حقيقت و عشق براي انسان معاصر ترويج مي شود. اين فرقه ها به برگزاري کلاس ها و برنامه هايي منسجم در برخي از شهرهاي ما پرداخته اند که مورد استقبال عده اي واقع شده است.

مدتي است فرقه ها و نحله هايي در کشور ما رواج پيدا کرده است که در ابتدا با شعار آرامش بخشي و اتصال به حقيقت و عشق براي انسان معاصر ترويج مي شود. اين فرقه ها به برگزاري کلاس ها و برنامه هايي منسجم در برخي از شهرهاي ما پرداخته اند که مورد استقبال عده اي واقع شده است. اين استقبال، سوال هايي را براي ما به عنوان يک ديندار بوجود مي آورد و حداقل وظيفه ما اين است که با اين فرقه ها و سخنان شان آشنا شويم. يکي از اين مکاتب که سالهاست وارد عرصه جامعه ايراني گرديده مکتب اوشو است. بنيانگذار اين مکتب از قوت ويژه اي در ميان موافقان و مخالفان خود برخوردار است. قبل از پرداختن به ديدگاه ها ، جهان بيني و عقايد مکتب اوشو، به جملات زير دقت فرمائيد"از زمان مسيح تاکنون، اوشو خطرناک ترين انسان است...آشکار است که بسيار تاثيرگذار است، وگرنه چنين تهديدي نمي بود. او چيزهايي مي گويد که هيچ کس ديگر شهامت گفتن آن ها را ندارد. من آن قدر از کتاب هاي درخشنده اش را خوانده ام که متقاعد شوم او بزرگترين آموزگار روحاني در قرن بيستم است...او ما را بهتر از خودمان درک کرده بود."(تام رابينز، نويسنده " اوشو مرشدي به اشراق رسيده است که با تمامي امکانات مشغول کار است تا به انسان ها کمک کند که از مرحله ي دشوار توسعه ي معرفت  عبور کنند."(تنگين گياتسو، چهاردهمين دالايي لاما)"نوارهاي سخنراني و کتاب هاي او به من و ميليون ها انسان ديگر در راه تکامل فردي الهام بخشيده اند. حضور او در اين جا همچون زنگي عظيم است که صدا مي زند... بيدار شويد، بيدار شويد، بيدار شويد."(جيمز کابورن ، هنرپيشه) " اوشو به عنوان يکي از هزار شخصيت معروف قرن بيستم است"(روزنامه ساندي تايمز انگلستان) "او در زمره ده شخصيتي که سرنوشت هند را تغيير داده اند همچون بودا، گاندي و..."( روزنامي ساندي ميدي هند)" شما فقط اوشو را نمي خوانيد، خودتان را پيدا مي کنيد. بي ادب، فرزانه، شوخ طبع، ديوانه و در نهايت، بسيار سليم."(نشريه ي  کتاب خوان ، آمريکا)" اوشو کسي است که مايتريا بودا به آن وارد گشته است. او مي کوشد که در قرن بيست و يکم مدينه اي فاضله ايجاد کنيد. نيروهاي مخرب بسياري با او مخالف هستند و برخي او را شيطان مي خوانند . ولي هرگز شيطاني را نديده ام  که مسموم شده باشد(!!) شيطان معمولا مسموم کننده است نه مسموم شده . ما بايد اين مرد  باگوان را محافظت کنيم. بودا وارد او شده است"(کاتوا يشيدا عارف معبد ايسه يکي از باستاني ترين معابد شينتو در ژاپن)بدين ترتيب به نظر مي رسد اوشو و سخنانش بيش از آنچه که ما تصور مي کنيم مهم و قابل پرداختن است.

زندگي اوشو

باگوان شري راجينش (Bhagwan shree Rajneesh) که امروز با نام«اوشو» (OSHO) در جهان شناخته شده است، در 11 دسامبر 1931 م در هند زاده شد و در 19 ژانويه 1990 م کالبد خاکي خود را ترک کرد. بنا به گفته خودش او اين نام را از واژه ي اُشنيک (oceanic) به معناي "پيوسته به آب دريا و يکي شده با آن" برگرفته که براي نخستين بار در آثار ويليام جيمز آمريکايي به کار رفته است. از آنجا که واژه ي اشنيک(درياگون) تنها به توصيف تجربه مي پردازد و شامل شخص تجربه کننده نمي شود، راجينيش واژه ي(اوشو) را براي خود برگزيد. اوشو خود اين گونه توصيف مي کند:"اوشو واژه اي بسيار زيباست؛ بايد آن را به واژگان هر زباني افزود. در وهله ي اول همان صوتش زيباست:اوشو. اين واژه احترام، عشق، حق شناسي و شکر را نشان مي دهد. فقط يک واژه خشک مثل«عالي جناب» نيست. واژه اي بسيار دوست داشتني و آشناست. تقريبا حال و هواي محبوب را دارد." او بعدها پي برد که اين واژه از قديم در ميان ساکنان خاور دور رواج داشته و به معناي (شخص مقدسي که آسمان بر او گل مي افشاند) به کار رفته است. او به خودش، لقب «زورباي بودايي» داد که به معناي «ابرمرد» است. اوشو تحصيلاتش را در هند تا درجه ي استادي فلسفه ادامه داد و به گفته طرفدارانش درسال  1953 م به نور حق مشرف و روشن ضمير(!) شد. اوشو از 1963 در اقصي نقاط هند به ايراد خطابه در زمينه هاي معنوي و عوالم روحاني پرداخت و در سال1974 کمپ خود در شهر پونا ي هندوستان را بنيان گذارد. در 1981 جهت معالجه به ايالات متحده رفت و در آنجا پنج سالي اقامت گزيد. پيروان و سرسپردگان طريقتش که به عنوان "سانياسين( دوست داران عشق )" شهره اند، در مدت چهار ماه اراضي کوهپايه هاي ايالت اورگون را خريداري و شهري بنا نهادند که به "راجنيش پورام" مشهور شد.

  طولي نکشيد که سيل انسانهايي که در پي به اصطلاح معنويت بودند به اين شهر سرازير گشت. اما دولت مردان آمريکا در سال 1986 اوشو را به نقض قانون مهاجرت متهم ساختند و وي را به دادگاه کشانده و مجبورش کردند آنجا را ترک گويد. البته درباره ي اخراج او از آمريکا دو نظر وجود دارد. پيروان او معتقدند که اوشو، کليه ي ارزشهاي جامعه ي آمريکا را زير سوال برده و راهي جديد جلوي انسانها قرار مي داد. بنابراين سران آمريکا احساس خطر کرده و او را اخراج کردند. اما برخي ديگر مي گويند اسناد سازمان اتباع خارجه آمريکا که وزارت امور خارجه هند نيز آنها را تاييد کرده است، نشان مي دهند که اوشو به دليل فساد اخلاقي از آمريکا اخراج شده است!بنا به آنچه بين مريدان اوشو معروف است، باگوان شري راجنيش (اوشو)  يکي از معدود افرادي است که راز زيستن در بي زماني را کشف کرده است. او از کودکي روحي عصيانگر و حقيقت طلب داشت و از همان دوران بچگي اش سعي داشت تا حقيقت را بيابد و هرگز هيچ دين و آئيني را نپذيرفت و اسرار داشت هر چيزي را شخصا تجربه کند! او در اواخر دهه 1960 ميلادي فنون مراقبه پوياي خويش را عرضه کرد.. اوشو در کتاب«شورشي» مي گويد:" ارثيه اي واقعا  وحشتناک براي محققان به جا گذاشته ام، از حرف هاي من چيزي نخواهند فهميد، همين خوب است که کسي نمي تواند دين يا کيش خاصي از من بسازد." او اجازه نمي دهد کسي جانشينش بشود و شايد اين از زيرکي اوشو باشد که بي نام و نشاني بالا ترين تبليغ نام آوري و معروف شدن است. مکتبش به گونه اي است که تقريبا زنده است و با مرگ اوشو ، مکتب عرفاني او نمرده و هر روز طرفداران بيشتري  پيدا مي کند. بعد از تاسيس اردوگاهش در هند، از سراسر غرب به سراغش مي آيند و در دنيا مخصوصا در غرب با سرعت زيادي شناخته شده و غربي ها به سمت او گرايش پيدا مي کنند. علت گرايش غربي ها به اوشو صرفا همان نياز و خلاء و تشنگي اي بود که جهان غرب نسبت به معنويت داشت. و هنوز هم که سالها از مرگ اوشو مي گذرد، کمپ او محل آمد و رفت انسانهاي بسياري به خصوص از جهان غرب است. اردوگاه اوشو يکي از بزرگترين مراکز بين المللي در جهان است؛ اردوگاهي است که هم استفاده معنوي مي برند و هم يک مرکز توريستي گرديده است.

آثار مکتبي اوشو

سخنراني هاي وي براي مريدان و پيروانش در بيش از ششصد و پنجاه جلد کتاب گرد آوري شده و به بيش از سي و سه زبان دنيا ترجمه شده اند. اوشو يک نويسنده به معناي رايج نبوده و شخصا هيچ کتابي را ننوشته است. کتابهاي منتشر شده با نام اوشو، در واقع مجموعه اي از سخنراني هاي وي هستند. همچنين حدود هفت هزار سخنراني بر روي نوار کاست و 1700 سخنراني بر روي نوار ويدئو ضبط شده است. کتابهاي اوشو از پر فروش ترين ها در هند به شمار مي آيد! سالانه بيش از يک ميليون نسخه از کتابها و نوار هاي وي به فروش ميرسد! و صدها سايت در تبليغ اشو و مکتبش ايجاد شده است.

کتابهاي زيادي از اوشو در ايران ترجمه و به بازارعرضه شده است که برخي از آنها عبارتند از :

1)فقط يک آسمان/ مترجم: مرضيه شنکايي

2)عشق، رقص، زندگي/ مترجم: فرشيد قهرماني

3)راز/3 جلد/ مترجم: محسن خاتمي

4)و آنگاه نبودم/ مترجم: سيروس سعدونديان

5)الماس هاي اوشو/ مترجم: مرجان فرجي

6)تانتارا/ مترجم: فرشيد جنيدي

7)راز بزرگ/ مترجم: روان کهريز

8)زورباي بودايي/ مترجم: مسيحا برزگر

9)تفسير آواهاي شاهانه/ مترجم: هما ارژنگي

10)زبان فرشتگان/2جلد/ مترجم: مسيحا برزگر

11)شورشي/ مترجم: عبدالعلي براتي

و چندين کتاب ديگر.

 تمام آثار اوشو را مي توان در چند دسته خلاصه کرد:

- بعضي از آنها سخنراني هستند؛ از قبيل: بلوغ، رازبزرگ، راز، شهامت و خلاقيت؛

- بعضي از آثار اشو شرح و بسط داستان هاي صوفيان است؛ از قبيل: اين نيز بگذرد و آواز سکوت؛

- عضي ديگر به صورت پرسش و پاسخ است؛ از قبيل: مزه اي از ملکوت، يک زندگي يک ترانه يک رقص و کودک نوين؛

- بعضي ديگر به صورت کلمات قصار يا برنامه هاي مراقبه ماهانه يا سالانه است که معمولا به صورت دوزبانه به فارسي ترجمه شده است؛ ازقبيل: آفتاب در سايه، يک فنجان چاي، شورشي، پيوند، بشنو از اين خموش، عشق رقص زندگي و الماسهاي اوشو؛

- بعضي ديگر شرح حال اوشو است؛ از قبيل: اينک برکه اي کهن و آنگاه نبودم.

کتابهاي اوشو تا چند سال پيش با مجوز وزارت ارشاد در کشورمان منتشر مي شد و اکنون اجازه چاپ ندارند اما قابل توجه است که کتاب ها با همان تيراژ و چاپ قبلي منتشر مي شود. در کشور ما به دلائل فراوان وکم کاري اصحاب فرهنگ، مکتب اوشو هر روز بيشتر از قبل رو به گسترش است و علاوه بر دهها سايت اينترنتي، کتابهاي بسياري نيز  از او ترجمه شده است.

تعاليم اوشو و بررسي آنها

فرقه هاي جديد و نوپديد معنويت گرا، از يک جهت به دو دسته تقسيم مي شوند: بعضي از اين گروه هاي معنويت گرا و فرقه هاي نوپديد، منشاء وحياني دارند؛ بعضي هم منشاء وحياني ندارند.

 البته گاهي ادعا مي کنند که از منابع ديني ادياني مثل اسلام، مسيحيت، يهود و يا اديان ديگر، بهره برده اند. اما بعضي از اين فرقه هاي جديد و نوپديد، منشاء وحياني ندارند؛ يعني خودشان هم چنين ادعايي را نمي کنند. اين فرقه ها نيز يا گرايش هاي الحادي در آنها هست و مخالفت با دين، خدا و الحاد را صريحا مطرح مي کنند؛مثل شيطان پرست ها که هم ادعاي معنويت دارند و هم ادعاي ضديت با کليسا.اما بعضي از اين جريان هاي نوپديد که منشاء وحياني ندارند، الحادي نيستند ولي دم از خدا و معاد و به تعبيري (تناسخ) مي زنند. بيشتر اين جريانات معنويت گرا، منشاء شرقي دارند. فرقه هايي مثل مهربابا، سامي بابا، اوشو، سيک ها... جزء همين طبقه هستند.بنابراين مکتب اوشو يک فرقه نوپديد معنويت گرايي است که منشاء وحياني ندارد و علي الظاهر با خدا و حيات پس از مرگ نيز چالشي ندارد. اما دقت در بررسي تعاليم و آموزه هاي اوشو، ما را به اين نتيجه مي رساند که او و عرفاني که به جهانيان عرضه داشته، کاملا با اسلام و اديان آسماني تضاد دارد.

پايه هاي نظام عرفاني اوشو

مکتب عرفاني اوشو داراي نظام منسجمي و ارگانيکي نيست ولي برخي مسائل را مي توان به عنوان پايه ها و ارکان عرفان او بشمار آورد. او در 35 سال فعاليت مکتبي خود از سنجش نيازهاي زمان بهره بسيار برده و حتي سعي مي کند مراقبه هايي را هم که مطرح مي کند، منطبق  با  نيازهاي زمان باشد. ايشان روان شناسانه  مکتب خويش را عرضه کرده است. او در تشريح نظريات خود به واژه هايي دست زده و از اصطلاحاتي استفاده کرده که دقيقا نياز معنوي انسان معاصر است. از ادبيات گذشته هيچ استفاده اي نمي کند. درکتاب «تفسير آواهاي شاهان ساراها» از «تانتارا» نام مي برد، در تعبير ايشان "تانتارا، زيبايي حقيقي است، صميمي است اما جدي نيست ، مسرت بخش است، بازي و نشاط دارد، فراتر از عشق است. تانتارا به وجود اعتقاد دارد، عمل و شخصيت در تانتارا معنا ندارد، تانتارا ترانه عمل انسان است، تانتارا علمي مقدس است. کسي که در اين راه حرکت مي کند يک انسان، «تانتاريک» است." عبارت هايي که به کار برده، بسيار مبهم است  ولي مي شود اين استفاده را کرد که تانتارا يک نماد است. تانتارا نمادي است که رکن نظام عرفاني و معنويت او را تدوين مي کند. او بعد از جعل اين اصطلاح اعمالي را به انسان تانتاريک توصيه مي کند.

* آرامش و سکون

همه اديان و فرقه هاي هندي و شرقي، هدف اصلي خود را آرامش انسان تعريف کرده اند ولي چون انسان معاصر، گرفتار تکنولوژي و مدرنيته و ده ها مشکل ديگري است که در اين دوران به وجود آمده،مشکلاتش به مراتب بيشتر از انسان گذشته است و طبيعتا نيازمنديش به آرامش هم بيشتر است. پيش فرض اوشو اين است که چه اديان چيني  يعني تائوئيزم و کنفوسيوس و چه اديان هندي مثل هندوئيزم، بوديزم، نمي توانند آرامش انسان معاصر را تامين کنند. اوشو براي اين که به هرحال راهي براي آرامش انسان معاصر کشف کند، با شخصيت ها ي مختلف و رهبران ديني به گفتگو مي نشيند ولي هيچ نتيجه اي نمي گيرد. بعدها که خودش  به يک «پارادايم» و چارچوب فکري و عرفاني مي رسد، شروع به سخنراني مي کند.

در عرفان اوشو سکون و آرامش يکي از معيارهاي رسيدن به حقيقت و دانايي و روشن بيني است. آرام بودن علت بسياري از منافع ارزشمند عرفان است و او رسيدن به آرامش روحي را منوط به اعمال و کرداري مي داند که در نگاه اول سر شار از تامل و تعجب است . او مي گويد:" اگر نزد من آييد هرگز به شما نخواهم گفت:آرام شو. بلکه نخست پر تنش باش. تا آنجا که مي تواني از همه رو پر تنش باش! آنگاه ناگهان احساس خواهي کرد که درونت وانهاده خواهد شد. هر کاري را مي تواني، کرده اي. اينک نيروي زندگي ضد خودش را پديد خواهد آورد." از اين رو در عرفان اوشو سالک همواره تشويق به اعمال و کرداري مي شود. گويي اساس عرفان وي رسيدن به اين مقامات است ؛ مقاماتي از قبيل رسيدن به وجد و نشاط، شادي و لذت بردن، رقص و پايکوبي، شعر و آواز و دست افشاني، جشن و سرور، عشق و سکوت و موسيقي، خنده، سکس و مراقبه .

نمونه اي از مديتيشن هاي اوشو

اوشو علاوه بر اين سخنان، براي آرامشي که همه اين عرفان هاي کاذب دم از آن مي زنند، مراحل و دستورات زيادي  توصيه مي کند که از جمله آنها مديتيشن هاي اوست.  اين مديتيشن به مدت يک ساعت به طول مي انجامد و چهار مرحله دارد. سه مرحله اول همراه با آهنگ و مرحله آخر بدون آهنگ است. اين مديتيشن به صورت يک منبع انرژي عمل مي کند؛ به آرامي شما را مي لرزاند و از مشغله هاي روزمره رها مي کند تا سرزنده و شاداب باشيد.مرحله اول: پانزده دقيقه:بدن خود را کاملاً رها و شل کنيد و اجازه دهيد آرام ‌آرام شروع به لرزيدن کند؛ در عين حال احساس کنيد انرژي از پاهاي شما به سوي بالا در حال حرکت است. کاملاً رها و آزاد باشيد و با اين لرزش يکي شويد. چشمان خود را آن طور که راحت هستيد باز يا بسته نگاه داريد مرحله دوم: پانزده دقيقه:به رقص و سماع بپردازيد... هر طور که دوست داريد. اجازه دهيد کل بدنتان آن‌گونه که تمايل داريد حرکت کند.:مرحله سوم: پانزده دقيقه:چشمان خود را ببنديد و در حال نشسته يا ايستاده، ساکن و بي‌حرکت باقي بمانيد... در عين حال هر آنچه درون و بيرون وجودتان رخ مي‌دهد را نظاره کنيد.:مرحله چهارم: پانزده دقيقه با چشماني بسته به آرامي دراز بکشيد و بي‌حرکت باقي بمانيد. در صورتي که تمايل به انجام مديتيشن کونداليني داريد، بايد اجازه دهيد لرزيدن، خودبخود اتفاق بيفتد نه اين که خودتان اين کار را انجام دهيد. آرام باشيد و احساس کنيد که اين لرزش در حال اتفاق افتادن است و هنگامي که لرزشي خفيف در بدنتان اتفاق افتاد به شدت يافتن آن کمک کنيد، از آن لذت ببريد و به آن خوشامد بگوييد ولي هرگز سعي نکنيد به صورت مصنوعي آن را به وجود آوريد. اگر اين لرزش خودبخود نباشد اين مديتيشن به صورت تمريني فيزيکي درخواهد آمد. در اين صورت اين لرزش تنها در سطح وجود شما رخ مي‌دهد و به درونتان نفوذ نمي‌کند و در درون کاملاً جامد و بي‌حرکت باقي خواهيد ماند. منظور از لرزيدن، لرزيدن با تمام وجود است به طوري که جموديت وجودتان شروع به لرزش و ذوب شدن کند و به آرامي تبديل به جرياني سيال شود. در اين صورت بدن شما نيز از اين وضعيت تبعيت خواهد کرد. در اين حالت ديگر هيچ لرزاننده‌اي وجود نخواهد داشت و تنها لرزيدن وجود دارد و بس.

 * جشن و شادي

اوشو معتقد است اگر مردم بتوانند کمي بيشتر به جشن و شادي و پايکوبي بپردازند و کمي بيشتر آواز بخوانند، انرژي آنها بيش از پيش به جريان افتاده، مشکلات به تدريج ناپديد شده و به آرامش خواهند رسيد.او مي گويد:" به همين دليل من اين قدر به شاد زيستن اصرار دارم. شادماني تا حد بي خود شدن. بگذار تمام انرژي به شور و شيداي مبدل شود و ناگهان خواهي ديد که ديگر سر نداري و انرژي گير کرده در سرت، سراسر به جنبش در آمده، الگوها، تصاوير و حرکتي زيبا مي آفريند. در اين حال لحظه اي فرا مي رسد که بدنت ديگر جسم و سفت و سخت نيست. انعطاف پذير و جاري مي شود. به هنگام شعف و شادي لحظه اي فرا مي رسد که مرز تو و ديگران آن قدر واضح نيست. تو ذوب مي شوي. با کائنات در هم مي آميزي. مرزها در يکديگر ادغام مي شوند."اوشو مي گويد:"من به تو لبيک تمام و کمال به زندگي را مي آموزم. به تو نه زهد و نه ترک دنيا، که شعف و شادماني را آموزم. شادي کن! شادي کن! بارها و بارها مي گويم شادي کن! زيرا در شادماني است که از هر چيز به خدا نزديک تر خواهي شد." او دين را تابعي از شادماني و شعف دانسته و مي گويد:«شاد باش ! مراقبه  خودش به تو دست خواهد داد. مسرور باش زيرا دين خودش دنبالت خواهد آمد. شادماني شرط اصلي است.مردم تنها وقتي مذهبي هستند که نگران و اندوهگين هستند و به همين دليل تمام مذهبشان دروغ است!»

در بخش اول مقاله به بررسي زندگي نامه باگوان شري راجينش(اوشو) پرداخته و به معرفي آثار مکتبي و برخي کتاب هاي اوشو اشاره اي داشتيم. در معرفي عرفان مورد ادعاي او به اصل آرامش و سکون و اصل جشن و شادي و همين طور به جايگاه عشق و سکس و ارتباط آن با عرفان اوشو پرداختيم. در بخش دوم به تکميل بحث اخير در عرفان اوشو و ساير ديدگاه هاي او در مباحث گوناگون پرداخته و نيم نگاهي انتقادي به برخي نظريات او خواهيم داشت.

* عرفان، عشق، سکس

.......زندگي در نظر اوشو از نيروي جنسي مايه مي گيرد. او مي گويد: به جز جراحي مغزي نمي توان زندگي  بدون عمل جنسي داشته باشيم. مي گويد: فقط از همين راه مي توانيد اين کار را بکنيد ولي اين راه را هم توصيه نمي کند و به شدت منع مي کند.

 با گروه سياست مداران و کشيشان مخالف است؛ چرا که کار اين دو گروه، سرکوب کردن نيازهاي جنسي است. هم سياست مداران و هم کشيشان، واپس زدن نيازها و خواسته هاي جنسي را به مردم مي آموزند؛ چرا که تنها به اين طريق مي شود عقل آدم ها را ربود. طبيعتاٌ حکومت بر افراد بي عقل بسيار ساده تر از حکومت بر توده آگاه و دانا است؛ زيرا انساني که نيازهاي جنسي اش کنار زده مي شود، انسان بي عقل است. يعني اوشو انديشه و تفکر را نيز با جنسيت و نيازهاي جنسي پيوند زده است. او مي گويد:«شهوت جنسي، شهد بهشتي است. در صورت عدم ارضاء آن، انسان به جانوري سيري ناپذير تبديل مي شود». مي گويد:« عشق، زاده کشش جنسي است و عشق منشاء نيايش است.» از نظر اوشو مذهب يعني عشق و عشق هم دقيقا زاييده ارضاي نيازهاي جنسي است. اوشو حتي اديان را نقد مي کند که چرا احساس گناه در مردم ايجاد مي کنند؟! به همين جهت دوگانگي بين زن و مرد را هم نمي پذيرد و مي گويد:« يک مرد در عين حال هم مرد است و هم زن و يک زن، در آن واحد، هم زن است و هم مرد. اما هيچ مردي زن را نمي فهمد و هيچ زني مرد را. تولد دوباره سالک نيز به کمک يک زن حاصل مي گردد. در واقع غالب استادان و پيروان طريقت، بيشتر از آن که پدر باشند، مادرند. بودا مؤنث است، کريشنا نيز همين طور.»

او در تبليغ برهنگي و سکس مي گويد:« وقتي در برابر واقعيت مي ايستيد، شما به تخيل روي مي آوريد. برخي نهادها پشت رسانه هاي سکسي خوابيده اند! وقتي مردم و افراد زنده وجود دارند چرا شما دنبال مجلات يا پورنوگرافي مي رويد !؟ آيا بهتر نيست که به مردم زنده بنگريد؟ آيا شما از ديدن تصوير درخت لذت مي بريد؟ نه؛ چون همه درختان برهنه هستند. اگر همه درختان را بپوشانيد، دير يا زود مجلاتي منتشر مي شوند که به طور زير زميني دست به دست مي چرخند:" درختان برهنه". پورنوگرافي زماني از بين مي رود که مردم طبيعت برهنه خود را بپذيرند....اجازه دهيد مردم برهنه باشند؛ آن وقت پورنوگرافي از بين مي رود.»

اوشو توصيه هايي در رابطه با ارتباط زن و مرد دارد. مي گويد:« به محض اين که مؤنث و مذکر با هم تماس مي يابند، يک مدار الکتريکي کامل مي شود و آن خودآگاهي که از بدن بيرون رفته است، به سرعت به بدن باز مي گردد.» يعني انساني که ارتباط جنسي ندارد، يک انسان ناخودآگاهي است. تنها راه تبديل ناخودآگاهي به خودآگاهي، رفع نيازهاي جنسي است. روشن است که در القاء اين سخنان، تحت تاثير نظريه جنسيتي فرويد بوده است. 

اوشو در کتابي با عنوان تانترا تعليمات کنداليني يوگا (ج2ص229-336) به تفصيل درباره رابطه جنسيت و پيوند زن و مرد سخن گفته است و به نتايجي دست يافته است که بخشي از آن بيان مي شود:

«زن چند کالبد دارد؛ کالبد اول زن، زنانه و کالبد دوم او، مردانه است. مرد هم داراي چند کالبد است. کالبد اول مرد، مردانه و کالبد دوم او زنانه است. کالبد زن و مرد به تنهايي ناقص است و در ترکيب با يکديگر کامل مي شود. وحدت اين دو جنس به صورت خارجي صورت مي گيرد. در اين صورت آنها تن واحد و کالبد واحد مي شوند. اين اتحاد، موقتي است و از آن نشاط و شادي فراواني حاصل مي شود. زن و مرد در اين صورت متوجه شعف و لذت ناشي از اتحاد و پيوند دو موجود مي شوند.»

اوشو ادامه مي دهد:«زن نيمي و مرد نيم ديگر است. هر دوي آنها عامل انرژي و الکتريسيته اند. زن قطب منفي و مرد قطب مثبت است. اگر قطب مثبت و منفي به هم برسند، مداري تشکيل شده و نوري ايجاد مي شود که با نور معمول متفاوت است. اگر پيوند کوتاه باشد مدار به سرعت قطع مي شود و در صورتي که طولاني باشد و از نيم ساعت بگذرد، مدار الکتريکي بين آن دو مي چرخد و اين مدار براي برخي کاملا قابل مشاهده است. در جهان امروز که پر از تنش است طبعاٌ روابط کوتاه و مدارهاي مغناطيسي، يا تشکيل نمي شود يا بسيار سريع قطع مي شود.» (اوشو در اينجا سخناني دارد که قابل ذکر نيست.)او در ادامه مي گويد:

«اگر زن بتواند با کالبد مردانه دروني خود پيوندي مبارک برقرار سازد، از اين آميزش دروني، سفر معنوي آغاز مي شود. مرد نيز همچنين اگر بتواند با کالبد زنانه دروني خود پيوندي برقرار کند، لذتي هميشگي نصيب او خواهد شد. بنابراين بايد اتحاد از بيرون به درون انتقال يابد تا غم و رنج برداشته و لذت و نشاط جاي آن را بگيرد. يوگا و مديتيشن يا مراقبه راهي است براي نکاح دروني. اگر بدن زن با کالبد اتري يکي شد، نوزاد آنها مونث و اگر مرد با کالبد دروني خود اتحاد يابد، نوزاد آنها مذکر است؛ زيرا کالبد دوم، کالبد اول را مي خورد و بر آن تفوق مي يابد و در اين صورت نقص خارجي زن يا مرد تکميل مي شود.کالبد سوم مرد، مردانه و کالبد چهارم او زنانه است. در زن هم چنين است؛ کالبد سوم او زنانه و چهارم او مردانه است. بنابراين در درون انسان انواعي از روندهاي تکاملي برقرار است. در ازدواج هاي دروني که ممکن است ميان کالبد سوم يا چهارم صورت گيرد، هيچ گونه انرژي اي هدر نمي رود؛ از اين رو غم و رنج دنبال آن نيست.» اوشو روش هاي متعددي براي انجام عمل اتحاد و پيوند ادعا کرده است و آن را در تمرينات شبکه اي به شاگردان خود تعليم مي دهد.

در کتاب (الماسهاي اوشو/ص240) مي گويد:«سکس بزرگترين هنر مديتيشن است. اين پيشکش تنتره به دنياست. پيشکش تنتره از همه عالي تر است؛ زيرا کليدهايي را در اختيارت قرار مي دهد که از پست ترين به عالي ترين استحاله پيدا کني. کليدهايي را در اختيار قرار مي دهد که لجن را به نيلوفر آبي بدل کني...و عشق از آميزش جنسي زاييده مي شود.مرد هميشه مهاجم است و زن هميشه تسليم. اگر اين دو با يکديگر ترکيب شوند،«ما» باقي نمي ماند. از اتحاد آن دو آنچه باقي مي ماند«من» است و اين فنا است. اگر زن کاملا تسليم مرد شود، راه طولاني او کوتاه مي گردد. در اين صورت ازدواج هاي دروني و اتحاد کالبدهاي زنانه و مردانه داخلي به سهولت انجام مي گيرد و در چنين حالتي، زن مي تواند بگويد:"همسر خدا است"».قابل ذکر است که تنتره (يکي از آئين هاي باستاني هندي) اساس آئين خود را بر اتحاد دو جنس بشر قرار داده  است و تنها از اين اتحاد است که تکامل و سعادت حاصل مي شود. پيروان تنتره براي کسب تعالي به يک سلسله تمرين ها روي مي آورند که عمدتا به صورت دسته جمعي انجام مي گيرد؛ تمريناتي از قبيل خواندن اذکار مقدس، تشريفات نوشيدن شراب، استفاده از برخي مواد نيروزا و برگزاري مراسم آميزش جنسي به صورت دسته جمعي.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوشته شده توسط محمدتقي ج در پنج شنبه 24 مرداد 1392


:: عاشق شدم
:: خبر آمد خبري در راه است.......
:: سایت جدید ما
:: یک درد و دل
:: ظهور
:: سایت جهانی ظهور(راهیان ولایت)
:: عیدی وعده داده شده
:: نمونه ای از آیات الهی
:: اوضاع منطقه
:: میر صادق شیرازی
:: تالار گفتمان
:: امانات
:: توضیحی به نظر یک عزیز
:: توضیح الاسرار
:: توضیحاتی پیرامون ابجد
:: عذر خواهی
:: تا ساعاتی دیگر از فتنه 88 رونمایی می شود
:: شعار مرگ بر امریکا
:: کعبه
:: عیدی برای شیعیان واقعی





بسم الله الرحمن الرحیم.الحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و مولانا محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین.قا الله عز و جل:جا الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.با سلام.این جانب محمدتقی ج قصد به راه اندازی پایگاهی برای آگاه سازی افکار بشری در مورد ظهور هستم.این پایگاه با دلایل محکم و کافی در صدد برسی ظهور خوهد بود.کسانی که در این زمینه سوالی داشته باشند میتوانند در قسمت نظرات طرح کنند تا به مرور زمان جواب دهم.والسلام
mohamad313yar@yahoo.com




:: 3 آبان 1393
:: 7 تير 1393
:: 6 تير 1393
:: 5 تير 1393
:: 3 تير 1393
:: 2 تير 1393
:: 1 تير 1393
:: 7 خرداد 1393
:: 6 خرداد 1393
:: 5 خرداد 1393
:: 4 خرداد 1393
:: 3 خرداد 1393
:: 2 خرداد 1393
:: 1 خرداد 1393
:: 7 ارديبهشت 1393
:: 6 ارديبهشت 1393
:: 5 ارديبهشت 1393
:: 4 ارديبهشت 1393
:: 3 ارديبهشت 1393
:: 2 ارديبهشت 1393
:: 1 ارديبهشت 1393
:: 3 اسفند 1392
:: 1 اسفند 1392
:: 7 بهمن 1392
:: 4 بهمن 1392
:: 4 آذر 1392
:: 7 آبان 1392
:: 6 آبان 1392
:: 4 آبان 1392
:: 3 آبان 1392
:: 4 مهر 1392

آبر برچسب ها

آخرالزمان , ظهور , كابالا , رهبري , فتنه , رهبری , وهابيت , سوريه , امام زمان , مهدي , منجي , دعاي فرج , هاليوود , ابجد , ماسوني ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by zohoormahdy
Design By : wWw.Theme-Designer.Com